نام اندرو کارنگی نامی مشهور در دنیای کارآفرینان و نمونه کامل یک کارآفرین است. کسی که نام او حداقل یک ساختمان را در شهرهای آمریکا تزئین کرده است. حداقل، این مورد برای اکثر شهرهای بزرگ ایالات متحده است. هر چند من اولین با در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید(نوشته ناپلئون هیل) اگرچه کارنگی در حال حاضر بیشتر به عنوان یک انسان دوست شناخته شده است، اما کارنگی ثروتی را از پایه به دست آورد – ثروتی که بعدا در زندگی خود آن را بخشید. در این مقاله به بررسی زندگی و میراث صنعتگر اندرو کارنگی می پردازیم.
اندرو کارنگی در 25 نوامبر 1835 در دانفرملین اسکاتلند به دنیا آمد. والدینش در تجارت بافندگی و خیاطی مشغول بودند. این خانواده که هرگز وضع مالی خوبی نداشتند، با اختراع دستگاههای بافندگی قدرت، درآمد ناچیزشان رو به اتمام بود. هنگامی که کارنگی 12 ساله بود، خانواده در جستجوی فرصتهای بهتر به ایالات متحده نقل مکان کردند، کاری که اندرو جوان در انجام آن مهارت داشت.
کارنگی در یک کارخانه پنبه در آلگنی، پنسیلوانیا (پیتزبورگ کنونی) کار میکرد، قبل از اینکه به شغل پیام رسان تلگراف برود. کارنگی کمبود تحصیلات رسمی خود را با مطالعه خود جبران کرد و به خود آموخت که سیگنال های تلگراف را با گوش ترجمه کند. این توانایی اخیر منشأ ارتقا بعدی کارنگی به یک منشی در تلگرافخانه و سپس به اپراتور تلگراف در 17 سالگی بود.
ذهن توانا و جذابیت کارنگی او را به سرعت در ردههای راهآهن ارتقا داد تا اینکه متوجه شد به عنوان منشی سرپرست راهآهن پنسیلوانیا، توماس اسکات، خدمت میکند. تحت آموزش اسکات، او درسهای ارزشمندی در مورد مدیریت و سرمایه گذاری آموخت.
کارنگی شروع به سرمایهگذاری در شرکتهای راهآهن و صنایعی کرد که از آنها حمایت میکردند و تا سال 1863، هزاران دلار در سال از سود سهام بهدست آورد. زمانی که اسکات راه آهن را ترک کرد و شرکت پل کیستون را تشکیل داد، کارنگی سمت او را به عنوان سرپرست بر عهده گرفت. در سال 1865، کارنگی به مربی خود در کیستون پیوست و به شکل گیری شرکت موفق کمک کرد.
بیشتر بخوانید: داستان موفقیت کارآفرین هندی راتان تاتا
بر اساس گزارش شرکت کارنگی نیویورک، ارزش امروزی ثروت اندرو کارنگی برآورد شده است. این دارایی خالص از بسیاری از میلیاردرهای امروزی از جمله بیل گیتس، سام والتون و وارن بافت پیشی گرفته است.
سرمایهگذاریها و مشارکتهای کارنگی به او علاقه کنترلی به چندین کسبوکار متنوع داد. او دارای واگنهای خواب مورد استفاده در راه آهن، بخشی از کیستون، چندین کارخانه آهنی تامین کننده کیستون، یک شرکت نفت و یک کارخانه نورد فولاد بود. کارنگی فکر میکرد که آهن پایهای برای پیوند دادن مشاغلش خواهد بود و مالکیت خود را با یکپارچگی عمودی تثبیت کرد.
کارنگی بزرگترین رقیب خود، Homestead Works، و علاقه کنترل کننده به امپراتوری کک هنری فریک را خرید. کک برای فرآیند فولادسازی ضروری بود و فریک مالک بسیاری از آن بود. اگرچه این دو مرد بسیار متفاوت بودند (کارنگی جذاب و شوخ بود در حالی که فریک سخت گیر و کم حرف بود)، کارنگی دید که فریک توانایی کنترل عملیات روزانه امپراتوری قابل توجه خود را دارد. در سال 1892، کارنگی شرکت های خود را در یک شرکت فولاد کارنگی ترکیب کرد و فریک را رئیس کرد.
فریک شدیدا ضد اتحادیه بود و کارخانه هومستد درست در همان سالی که او رئیس شد اعتصاب کرد. قیمت فولاد کاهش یافت و فریک آگاه از هزینه میخواست دستمزدها را کاهش دهد تا سود خود را حفظ کند. اتحادیه مخالفت کرد و یک قفل در پی داشت. کارنگی خارج از کشور بود و فریک مصمم بود به جای تسلیم شدن در برابر خواستهها، اعتصاب را بشکند – کاری که کارنگی اغلب انجام میداد. فریک برای محافظت از کارگران غیر اتحادیه که برای بازگشایی کارخانه آورده شده بودند، نگهبانانی را از آژانس کارآگاه پینکرتون آورد.
در درگیری بین اعتصاب کنندگان و نگهبانان حدود ده نفر کشته شدند. شبه نظامیان فراخوانده شدند و آسیاب با کارگران غیرصنفی دوباره به کار خود بازگشت، اما درگیری ادامه یافت. یک قاتل که با اتحادیه ارتباط نداشت، یک هفته پس از خصومت به فریک شلیک کرد و با چاقو زد. او نه تنها جان سالم به در برد، بلکه زخمهای خود را بست و روز کاری خود را به پایان رساند. با دیدن آنچه که آنها در برابر آن قرار دارند، اتحادیه دستمزدها را کاهش داد و برای بازگرداندن مشاغل خود پذیرفت. اعتصاب هومستد وجهه کارنگی را خدشه دار کرد زیرا بسیاری احساس میکردند که او در تمام مدت با رضایت خاموش از فریک حمایت کرده است.
کارخانههای کارنگی برخی از مدرنترین کنترلهای موجودی و هزینه را در آن زمان داشتند. تیم مدیریت او شامل چارلز ام. شواب بود که بعدها به عنوان رئیس فولاد بیت لحم مشهور شد.
بیشتر بخوانید: سوئی چيرو هوندا مردی که عاشق مکانیکی بود!
کارنگی در یکی از سفرهای خود برای افزایش سرمایه از طریق فروش اوراق قرضه به سرمایه گذاران اروپایی، متوجه شد که تقاضا برای فولاد در حال رشد است و ممکن است از آهن پیشی بگیرد. او استراتژی خود را تغییر داد و در سال 1873 شروع به تمرکز بر ذخایر فولاد کرد. کارنگی و شرکای او بر ساخت کارخانههای جدید با نوآوریهای مدرن متمرکز شدند که از رقبا پیشی میگرفت. در همین زمان بود که کارنگی دو قانون اساسی تجاری را برای راهنمایی او ایجاد کرد:
کارخانه های او کارآمدتر از رقبا کار می کردند، بنابراین زمانی که اقتصاد در سال 1873 با رکود شش ساله مواجه شد، در بهترین موقعیت برای خرید بود. او کارخانهها و شرکتهای رقیب را در سطوح دیگر تولید بهکار برد. او کارخانههای قدیمیتر را مطابق با استانداردهای مدرن بازسازی کرد و زمانی که اقتصاد بهبود یافت، دوباره به تولید و کسب درآمد از رقبای باقیمانده خود بازگشت.
اقتصاد در سال 1883 به رکود دیگری رسید و کارنگی دو خرید انجام داد که هم امپراتوری او را تثبیت میکرد و هم به شهرت او آسیب میرساند. سرمایه گذاران مخالف در بدترین شرایط بازار ارزش پیدا می کنند.
در سال 1901، زمانی که کارنگی شرکت خود را به قیمت 480 میلیون دلار به گروهی از سرمایه گذاران به ریاست جی پی مورگان فروخت، این فرصت را یافت که به قول خود عمل کند. فولاد کارنگی به مرکز فولاد ایالات متحده تبدیل شد، تراستی که 70% از تولید فولاد کشور را کنترل میکند. کارنگی مرحله بشردوستانه خود را با یکی از بزرگترین ثروت های شخصی جهان آغاز کرد.
کارنگی پس از اعتصاب هومستد شروع به تمرکز بر نوشتن و بشردوستی کرد. او در سال 1889 مقاله ای به نام «انجیل ثروت» نوشت و در آن بیان کرد که زندگی یک صنعتگر باید دو مرحله داشته باشد: یکی که در آن تا آنجا که میتواند ثروت جمع میکند و دیگری جایی که همه آن را به نفع جامعه میبخشد.
از سال 1901 تا زمان مرگش در سال 1919، کارنگی معادل امروزی میلیاردها دلار را اهدا کرد. شاید با به یاد آوردن مشکلاتی که در دوران جوانی برای تهیه کتاب داشت، بیش از 2500 کتابخانه عمومی در ایالات متحده و خارج از کشور را تأمین مالی کرد – همه آنها با نام کارنگی. او همچنین بودجه کارنگی هال، دانشگاه کارنگی ملون، مؤسسه کارنگی واشنگتن، کمیسیون صندوق قهرمان کارنگی، بنیاد کارنگی برای پیشرفت آموزش، بنیاد کارنگی و غیره را تامین کرد.
اگرچه کارنگی ممکن است کمی به نام خود علاقه داشته باشد، اما کارنگی صحنه را با جان دی. راکفلر به عنوان نسل جدیدی از صنعت گران به اشتراک گذاشت که میخواستند ثروتی بسازند و فقط آن را ببخشند. حتی در حال حاضر، تعداد بسیار کمی از افراد بسیار ثروتمند کل دارایی خود را پراکنده میکنند.
کارنگی توانست تصویر خود را به عنوان یکی از بارونهای دزد سرسخت با بابانوئل امروزی جایگزین کند – تصویری که با ریش سفید و چشمهای درخشان او تقویت شده بود. تخصص قابل توجه تجارت و سرمایه گذاری او ممکن است به مرور زمان فراموش شود، اما به لطف انسان دوستانه او، نام او نخواهد بود.
او همچنین معمولا به عنوان یک صلحطلب شناخته میشود و میلیونها دلار برای کمک به پایان جنگ جهانی اول هزینه کرد. این شامل حمایت از تأسیس کاخ صلح در لاهه در سال 1903 و دادن 10 میلیون دلار برای راهاندازی بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی در سال 1910 بود.
اندرو کارنگی بیشتر عمر خود را مجرد زندگی کرد. وقتی او در اوایل دهه 50 زندگی اش بود، این وضعیت تغییر کرد. او یک سال پس از مرگ مادرش با لوئیز ویتفیلد ازدواج کرد. این دو قرارداد پیش از ازدواج امضا کردند که بر اساس آن کارنگی اکثریت قریب به اتفاق ثروت خود را در ازای درآمد سالانه 20000 دلاری که به لوئیز میرسید، تقدیم میکرد. این زوج یک فرزند به نام مارگارت داشتند که در سال 1897 به دنیا آمد. اندرو کارنگی در آگوست 1919 درگذشت. مارگارت به میراث بشردوستانه پدرش ادامه داد. او در سال 1990 درگذشت.
اندرو کارنگی یک صنعتگر بود که به سرمایهگذاری و خرید شرکتها در صنایع مختلف از جمله فولاد، راهآهن و کک که ماده مورد استفاده در فرآیند فولادسازی است، شهرت داشت. کارنگی همچنین یک انسان دوست بود که مقادیر زیادی از ثروت خود را به اهداف مختلف از جمله ماموریتهای صلح بخشید. نام او با ساختمانها، بنیادها و سازمانهای مختلفی مانند دانشگاه کارنگی ملون مرتبط است.
کارنگی ثروت خود را با سرمایه گذاری و مشارکت استراتژیک به دست آورد. این به او اجازه داد تا در شرکتهای مختلف علاقه کنترلی داشته باشد و به او اجازه داد تا دارایی های خود را متنوع کند. او همچنین بر گسترش تولید (که شامل ساخت تاسیسات جدید بود) با تکنیک های نوآورانه مدرن برای برتری از رقبای خود تمرکز کرد.
اندرو کارنگی ثروت زیادی از صنعت فولاد به دست آورد. او در چندین زمینه از صنعت، از جمله راه آهن، کک، ماشینهای خواب، آهن سازی و غیره دست داشت.
بسیاری از مردم ممکن است چیز زیادی درباره اندرو کارنگی ندانند، اما نام او در بسیاری از شهرهای بزرگ در سراسر ایالات متحده برجسته است. مرد جوانی که در اواسط دهه 1800 به آمریکا آمد، در نهایت به یکی از بزرگترین نامها در صنعت فولاد کشور تبدیل شد و سرمایهگذاریها و خریدهای بزرگی انجام داد. چشم انداز او به او اجازه داد تا داراییهای خود را در بسیاری از بخشهای صنعت از جمله تولید فولاد، واگن های ریلی و راه آهن متنوع کند. نه تنها این، کارنگی میراثی از بخشش را پشت سر گذاشت و مقادیر زیادی از دارایی خود را برای اهداف مختلف از جمله تلاش برای پایان دادن به جنگ جهانی اول اهدا کرد.