اگر صادقانه بگویم این سریال را برای سرگرمی دیدم. با توجه به شناختی که از سریالهای کره ای داشتم انتظار یک سریال عاشقانه که یک پسر پولدار مغرور و یک دختر فقیر خوش قلب ولی ساده لوح بهم میرسند را داشتم. اما این سریال اینطور نبود، و این باعث جلب توجه من شد. اگر دنبال سریالی به روز و با معانی انسانی میگردید به مقاله درستی آمدید. در این پست به معرفی سریال سلولهای یومی می پردازم پس مثل همیشه با من همراه باشید.
هرچند این سریال همراه با انیمیشن است ( و این کاملا با سلیقه من در تضاد است) اما این سریال ظریف و تاثیرگذار را پیشنهاد میکنم. اگر فکر میکنید برای کودکان مناسب است، دوباره فکر کنید زیرا نمایش عالی است و حتی در حالی که خندهدار است سلولها معنای خاصی به زندگی ما میبخشند. اگر بخواهیم در مورد سلولها کمی توضیح دهیم، اضافه کاری با آن عادت میکنید و شگفتزده خواهید شد که چقدر مرتبط به نظر میرسند. چیزهایی که به مغز ما میروند اما هرگز ظاهر نمیشوند، توسط سلولها به خوبی ارائه میشوند. آنها عناصر سرگرم کننده را به نمایش اضافه می کنند.
اتفاقاتی که در سریال رخ میدهد، بسیار معمولی است و برای همه ما رخ داده است. یومی آنقدر مسحورکننده است که تمام احساساتش را حس کردم، اعم از ناامیدی، مبارزه، شادی، غم، ترس و… یکی از صادقانهترین، سالمترین و مستدلترین نگاهها به یک رابطه استاندارد (بدون آسیبهای پیچیده یا داستانهای هیجانانگیز). نیازی به ایجاد هیجان در هیچ یک از طرح ها وجود نداشت زیرا خود شخصیتها به اندازه کافی دوست داشتنی هستند.
نگاه کردن به یومی در رابطه با «سلولهای» او راهی عجیب برای توضیح اینکه او کیست بود، و به مخاطب این امکان را میدهد تا درباره نحوه رفتار «سلولهای» خود فکر کند.
همچنین بخوانید: معرفی گربه خیابانی به نام باب
یومی (Kim Go-eun) یک زن کاملا معمولی است. پس از بی وفایی دوست پسرش پس از 7 سال دوستی، سلول عشق او در پی شوک یک رابطه شکست خورده به کما می رود. این درام رشد و دگرگونی او را به تصویر میکشد که سلولهایش سخت تلاش میکنند تا سلول عشق را بیدار کنند. و رنگ و نشاط را به زندگی یومی بازگردانند.
پس از معرفی یومی و گووونگ بهم رابطه دوست آنها کم کم شکل میگیرد. گو وونگ (Ahn Bo-hyun) یک توسعه دهنده بازی است که تا حد زیادی یک مهندس کامپیوتر است. اگرچه او احساساتی صحبت نمی کند، اما سعی می کند با شخصیت ساده و صادق خود سلول عشق یومی را بیدار کند.
گو وونگ به همراه دو دوست خود شرکتی ثبت کرده و قصد دارد یک کارآفرین در صنعت بازی شود. اما دستخوش حوادث می شود.
یومی پس از جدایی از گو وونگ، رابطه جدیدی را با همکارش بابی (جینیونگ) آغاز می کند، اما پس از مدتی که او حقیقت را در مورد برخی چیزها به او نمی گوید، آنها شروع به مشکلاتی می کنند.