به عنوان کسی که به گربهها علاقه دارم، هدفم فقط دیدن ماجراهای گربهای بود. اما این فیلم برای من خیلی خاص و انرژی بخش بود. برای همین تصمیم گرفتم به معرفی گربه خیابانی به نام باب بپردازم، تا شما هم از دیدنش لذت ببرید و انگیزه بگیرید. اگر دنبال یک فیلم انگیزشی بر پایه واقعیت هستید، پیشنهاد میکنم فیلم گربه خیابانی به نام باب رو ببینید.
جیمز بوون یک مرد بی خانمان و معتاد سابق به هروئین است که در خیابانهای لندن زندگی میکند و از طریق خواندن و نواختن گیتار در کوچه پس کوچه ها پول در میآورد. پس از یک حادثه خطرناک مرتبط با مواد مخدر، کارمند پشتیبانی او، وال، او را به یک آپارتمان میبرد و برای او متادون تجویز میکند تا او را از خیابان دور کند.
جیمز در اولین شب اقامتش در آپارتمانش متوجه گربه ای میشود که در غذای او پرتاب می کند. با فرض اینکه گربه از جایی فرار کرده و صاحب دارد، جیمز سعی می کند گربه را به صاحبان واقعی خود بازگرداند. اما بعد از اینکه او را رها کرد، همان شب گربه به آپارتمان جیمز بازگشت، اما این بار با زخمی چرکی روی پای عقبش.
جیمز که نگران باب بود، با همسایه حیوان دوست اما آلرژیک خود، بتی، مشورت میکند. او جیمز را از یک دامپزشک خیریه محلی (رایگان) که در آنجا داوطلب میشود مطلع میکند و نام گربه را باب می گذارد. جیمز در صف انتظار دامپزشک، ملاقات با وال را از دست میدهد. و در نهایت پولی که میتوانست غذای یک هفته اش را با آن بخرد برای داروی باب هزینه میکند. اما این کار خیر او بی جواب نمیماند.
پس از اینکه جیمز باب را عقیم کرده و او را آزاد میکند. با این حال، باب به دنبال جیمز در شهر راه میافتد، در نهایت جمعیت بیشتری را جذب میکند و جیمز را ثروتمند میکند و او در نهایت تصمیم میگیرد باب را نگه دارد. باب تبدیل به یک کانون توریستی میشود و جیمز و بتی شروع به وابستگی عاشقانه میکنند.
یک شب هنگام بازگشت به خانه، جیمز دوست قدیمیاش باز را میبیند که در خانهاش بیهوش است و هروئین مصرف میکند. باز بعدا در بیمارستان میمیرد و جیمز متوجه میشود که بتی نمیتواند در کنار افراد معتاد باشد، زیرا برادر متوفی او یکی از آنها بوده است. در شب سال نو، جیمز به طور بداهه با پدر بیولوژیکی خود، جک، نامادری خود، هیلاری، و خواهران گمشده اش، پریس و فیث ملاقات میکند. پس از اینکه باب اتاق نشیمن آنها را ویران کرد، هیلاری جیمز و باب را بیرون می فرستد.
یک روز، جیمز در حالی که در حال تردد است، با یک اراذل وارد بحث می شود که باعث می شود جمعیت با آن مرد درگیر شوند و جیمز به خاطر آن دستگیر میشود. اگرچه او بی گناه شناخته شد، اما به مدت شش ماه از حمل و نقل ممنوع است. بتی در داروخانه ای که منتظر دریافت متادون است، متوجه جیمز می شود. آنها بحث می کنند و راه خود را میروند. بعدا جیمز از دفاتر The Big Issue بازدید می کند تا برای خود و باب پول بیشتری به دست آورد. او با فروش The Big Issue به همراه باب محبوبیت خود را نزد گردشگران به دست میآورد. و در این حین ویدئوهایی از این دو دوست در اینترنت منتشر می شود که بازدید های بالایی کسب میکند.
جیمز و باب پس از متهم شدن به فروش غیرقانونی مجلات در منطقه فروشنده دیگری، به مدت یک ماه از کار فروشندگی محروم شدند. پس از بازگشت به تجارت، جیمز با زنی بی ادب که سعی میکند باب را از او بخرد، وارد بحث می شود، و باب را در نزاع از دست می دهد. باب برای چند روز دیگر برنمی گردد و ترک بهترین دوستش، جیمز را ویران میکند.
پس از بازگشت باب، جیمز احساس میکند که آماده است تا متادون را کنار بگذارد. و در حین این فرایند دردناک و طاقتفرسا تنها باب است که کنارش حضور دارد. هرچند بتی خواست به او کمک کند اما چون جیمز دوست نداشت بتی او را در آن وضعیت ببیند پیشنهاد کمکش را نپذیرفت. پس از یک هفته علائم طاقت فرسا ترک، جیمز تمیز و سالم از خواب بیدار شدد. و به دیدار بتی می رود که در جریان نقل مکان و زندگی برای اوست. جیمز و بتی با یک یادداشت خوب به پایان میرسند. روزنامه نگاری به نام مری، پس از محبوبیت اینترنتی و رسانه ای جیمز و باب، درخواست میکند تا کتابی درباره جیمز و باب بنویسد و جیمز موافقت میکند.
سپس جیمز رابطه خود را با پدرش جک اصلاح میکند و زندگی او به سمت بهتر شدن میرود. بعدا، هنگام امضای کتاب، وال، پدرش و بتی از جیمز تجلیل میکنند. جیمز و بتی در حالی که جیمز و باب به سفرشان با هم ادامه میدهند، دوستانی حامی باقی میمانند. برای من جالب بود که کسانی که او را ترد و مسخره میکردند مانند نامادری اش در نهایت وی را تشویق و تحسین کردند.
بد نیست بدانید باب گربه در ژوئن 2020 مرد. اما در زمان حیاتش شهرت زیادی کسب کرد.