تعیین هدف یکی از قوی ترین ابزارهای انگیزشی در زرادخانه شما است. به طور خاص، در مواقع بحران، اهداف تعیین شده قبلی باید به دلیل تجدید نظر در پیش بینی جریان نقدینگی، پیش بینی فروش و موارد دیگر تعدیل شوند. حتی زمانی که زمان در حال تغییر است، به روزرسانی مداوم و تعیین اهداف برای ادامه مسیر کسب و کار شما ضروری است.
داشتن اهداف تعیین شده به شما و تیم شما کمک می کند حس قوی تری از هدف و جهت داشته باشید. با چندین پروژه به طور همزمان، گاهی اوقات احساس می شود که کار با سرعت کمتری در حال انجام است. اما تعیین اهداف به شما و تیم شما کمک می کند تا با هر موفقیت کوچکی احساس بهره وری کنید و اطمینان حاصل کنید که پروژه های بزرگتر در مسیر خود قرار دارند. با این حال، وقتی صحبت از انگیزه و بهره وری می شود، به عنوان یک مدیر یا صاحب مشاغل، آیا بهتر است اهداف فردی را تعیین کنید، که به شما و هم تیمی های شما کمک می کند تا به مرور زمان خود را توسعه دهید یا اهداف تیمی ، که تلاش های شما را متحد کرده و همکاری را تشویق می کند؟
قبل از وارد شدن به هدف و تصمیم گیری برای اولویت بندی اهداف فردی یا تیمی ، باید موارد زیر را در نظر بگیرید:
اندازه گروه شما نقش مهمی در میزان امکان پذیری اهداف هر تیم ایفا می کند. در بیشتر موارد، بهتر است هنگام تعیین اهداف تیمی، تیم کوچکی با چند نفر داشته باشید. در اینجا متغیرهای کمی وجود دارد و تشویق به همکاری آسان تر است. با داشتن یک تیم بزرگ، ایده خوبی است که تیم خود را به زیر گروه های کوچکتر تقسیم کنید، که به راحتی توسط رهبران تیم مربوطه مدیریت می شوند.
فرهنگ شرکت شما و تمایلات فردی شما ممکن است به یکی از انتخاب های دیگر توجه داشته باشد. به عنوان مثال، اگر کسب و کار شما کارکنان شما را تشویق می کند که خودشان باشند و دستاوردهای شخصی کسب کنند، یا اگر کارمندان شما به شدت ترجیح می دهند در انجام وظایف خود سرسخت باشند، اهداف فردی بهتر خواهد بود. اگر بیشتر به دنبال همکاری و تشویق بین فردی هستید، اهداف تیم می تواند راهگشا باشد.
در اینجا هیچ پاسخ درست یا غلط وجود ندارد – همه چیز بستگی به نوع محیطی دارد که می خواهید از آن پشتیبانی کنید.
در حالی که ممکن است بخواهید به شدت به اهداف و ابتکارات سه ماهه پایبند باشید، باید نیازهای فعلی خود را در نظر بگیرید. بسته به موقعیت شما، ممکن است نیاز داشته باشید که به طور منظم اهداف خود را بازبینی کنید، اهداف را تنظیم کرده و به سرعت در حال سازگاری باشید.
به عنوان مثال، اگر مشاغل شما با مشکل روبرو است ، برای کار با یکدیگر و درست کردن کشتی به تمام دستان خود نیاز دارید (تعیین اهداف تیم برای انجام این کار). اما اگر اوضاع خوب باشد، ممکن است بخواهید بر توسعه شخصی بیشتر تمرکز کنید تا برای توسعه آینده برنامه ریزی کنید.
اهداف سازمان یا تیم برای هدایت کسب و کار کلی شما ضروری است. این شامل اهداف گسترده ای است که می تواند به پروژه ها و ابتکارات تیمی با نتایج کلیدی جداگانه تقسیم شود.
همانطور که احتمالاً یک طرح تجاری نوشته اید، می دانید که پیش بینی و تعیین اهداف برای کسب و کار شما برای شروع و راه اندازی یک کسب و کار ضروری است. اما در اینجا چند دلیل وجود دارد که چرا شما باید به ایجاد اهداف تیمی ادامه دهید.
اهداف تیمی کارگران شما را مجبور می کند تا در پروژه های معین با هم کار کنند. از آنجا که همه در حال دستیابی به نتیجه نهایی یکسان هستند، مانند رسیدن به هدف فروش یا به دست آوردن ROI مشخص برای کمپین شما، تمایل بیشتری برای همکاری با یکدیگر خواهند داشت.
در اینجا در نرم افزار Palo Alto، ما شروع به کار با تعیین اهداف شرکت و تیم را دوست داریم. این اهداف به اطلاع اهداف فردی ما می رسند و به دستاوردهای کوچکتر ما کمک می کند تا به موفقیت بیشتر شرکت کمک کنند. شرکت شما نیز می تواند این نوع هدف گذاری را پیاده سازی کند.
هنگامی که فردی به مانعی برخورد می کند، شخص دیگری می تواند برچسب بزند، و به این ترتیب، کارکنان شما به طور طبیعی نقاط قوت و ضعف یکدیگر را متعادل می کنند. با گذشت زمان در این محیط، سطح بالاتری از تعامل و روحیه را مشاهده خواهید کرد که می تواند بهره وری را افزایش دهد. اهداف فردی این سطح از رفاقت را به همان میزان پشتیبانی نمی کند.
اهداف تیمی بزرگتر از اهداف فردی هستند. شما ممکن است به جای تکمیل برخی از کارهای فرعی کوچک در آن پروژه، به دنبال تکمیل یک پروژه عظیم باشید. بر این اساس، وقتی به آن اهداف می رسید، پاداش ها بیشتر است. شما احساس موفقیت بالاتری خواهید داشت و می خواهید به تناسب به خود پاداش بدهید. همچنین به این معنی است که تکمیل این اهداف برای کل شرکت ارزشمندتر خواهد بود.
اهداف تیم همچنین مسیرهای بالقوه بیشتری برای دستیابی به موفقیت دارد. از آنجا که این اهداف بزرگتر، بلندمدت تر و مدیریت کمتری دارند، راههای جایگزین بیشتری وجود دارد که کارکنان شما می توانند برای رسیدن به آنجا حرکت کنند. در مقابل، اهداف فردی معمولاً با درجه خاصیت و جهت بیشتری ایجاد می شوند و کارکنان را در مسیر دستیابی مستقیم به مسیر مستقیم و سخت تر قرار می دهند.
علاوه بر این، در صورت غیرواقعی بودن هدف تیم یا دنبال کردن مسیر اشتباه، فرصت هایی برای چرخاندن و تنظیم وجود دارد. همانطور که پیش بینی های مالی را با نتایج فعلی مقایسه می کنید، مقایسه پیشرفت و عملکرد اهداف تیم می تواند به شما در صرف هزینه، زمان و تلاش برای پروژه های بی ثمر کمک کند.
اهداف فردی مهم هستند زیرا به کارکنان شما جهت می دهند. در حالی که اهداف تیم برای جهت کلی عالی است، اهداف فردی به اعضای تیم شما اجازه می دهد تا مسیرهای متمایزی را برای هضم هدف بزرگتر و تبدیل آن به عمل در پیش بگیرند. در اینجا تنها چند دلیل وجود دارد که چرا باید اهداف فردی را در نظر بگیرید:
اول، هر یک از اعضای تیم شما دارای نقاط قوت و ضعف منحصر به فردی هستند. شما همان نوع کارگر شریک خود، دستیار خود یا پیمانکاران مستقلی نیستید که با آنها کار می کنید. تعیین اهداف جداگانه برای هر یک از این افراد به شما امکان می دهد تا اهداف را با در نظر گرفتن ویژگی های خاص آنها ایجاد کنید.
به عنوان مثال، اگر برنامه نویس شما دقیق، اما کند است، با تعیین اهداف مبتنی بر مقدار، او را تشویق کنید تا سریعتر کار کند. اگر مدام حواس خود را پرت می کنید، اهدافی را تعیین کنید که شما را به تمرکز بهتر تشویق می کند.
اگر مطمئن نیستید که نقاط قوت و ضعف اعضای تیم شما چیست، به منظور بررسی این موضوع، بررسی عملکرد را در نظر بگیرید. با هر فرد برای تجزیه و تحلیل متقابل عملکرد اخیر خود و شناسایی زمینه های هدف برای بهبود کار کنید.
اهداف فردی همچنین به شما کنترل بیشتری می دهند که چه کسی روی چه چیزی کار می کند، که اگر سعی می کنید کارآمدترین فرایند را برای تیمی از افراد هماهنگ کنید، می تواند مفید باشد.
همچنین باعث می شود هم تیمی های شما بیشتر پاسخگو باشند. هنگامی که تیم نتواند به هدفی برسد، می توان سرزنش را تغییر داد و بی تفاوتی ایجاد کرد. هنگامی که شما در رسیدن به یک هدف فردی موفق نیستید، هیچ بهانه ای برای پنهان شدن وجود ندارد.
در راستای این مسئولیت پذیری ذاتی، باید پاداش هایی را برای افرادی تعیین کنید که اهداف فردی خود را برآورده می کنند و پیامدهای آن برای کسانی که این کار را انجام نمی دهند-حتی اگر این نتایج فقط در ارزیابی عملکرد شما در دور بعدی ارزیابی شود.
به عنوان یک قاعده کلی، مردم تمایل دارند که بیشتر روی اهدافی که به طور خاص برای آنها تعیین شده است سرمایه گذاری کنند تا اهدافی که برای کل گروه تعیین شده است. با توجه به عوامل موفقیت، موفق ترین مشاغل آنهایی هستند که اهداف فردی را در ارتباط با پیشرفت کلی شرکت تعیین می کنند، زیرا به افراد کمک می کند نقشهای منحصر به فرد خود را در سازمان مشاهده، ارزش گذاری و سرمایه گذاری کنند.
این بدان معنا نیست که اهداف تیم محور نمی تواند میزان مشابهی از سرمایه گذاری شخصی را تشویق کند، اما آنها را در نقطه ضعف جزئی قرار می دهد. همچنین ممکن است کارکنان خود را بیشتر مایل به انجام وظایف شخصی خود بر اساس علاقه های شخصی، علایق یا تشخیص نقاط ضعف بدانید.
از آنجا که مزایا، معایب و متغیرهای زیادی برای هر دو نوع هدف وجود دارد، در اینجا هیچ “برنده” واحد و واقعی وجود ندارد. هم اهداف تیمی و هم اهداف فردی می توانند به بهبود انگیزه و ارتقای بهره وری بیشتر کمک کنند، هرچند که هر کدام در برخی از برنامه ها نسبت به سایرین بهتر استفاده می شوند.
اهداف تیمی به ایجاد ساختار برای کارکنان و شرکت شما در کل کمک می کند، در حالی که اهداف فردی در دادن توانایی به کارکنان شما مهم است که چگونه می توانند بر هدف بزرگتر تعیین شده تأثیر بگذارند.
از بهترین قضاوت خود برای تعیین نحوه تعیین اهداف برای شرکت و کارکنان خود استفاده کنید. به یاد داشته باشید که در صورت امکان، استفاده همزمان از هر دو سبک تعیین هدف به نتایج بهتر و کارکنان شادتر و مولد تر کمک می کند.