کارایی اقتصادی زمانی است که همه کالاها و عوامل تولید در یک اقتصاد به با ارزش ترین مصارف خود توزیع یا تخصیص داده شود و ضایعات حذف یا به حداقل برسد. یک سیستم از نظر اقتصادی کارآمد در نظر گرفته میشود که عوامل تولید در سطحی در حد یا نزدیک به ظرفیت آنها استفاده شود.
در مقابل، یک سیستم از نظر اقتصادی ناکارآمد در نظر گرفته میشود اگر عوامل موجود به ظرفیت آن استفاده نشود. هدر رفت منابع و تلفات وزن مرده ممکن است باعث ناکارآمدی اقتصادی شود.
کارایی اقتصادی به وضعیت اقتصادی دلالت دارد که در آن هر منبع به طور بهینه برای خدمت به هر فرد یا نهادی به بهترین شکل و در عین حال به حداقل رساندن ضایعات و ناکارآمدی تخصیص می یابد. وقتی یک اقتصاد از نظر اقتصادی کارآمد باشد، هر تغییری که برای کمک به یک واحد ایجاد شود به دیگری آسیب می رساند. از نظر تولید، کالاها با کمترین هزینه ممکن تولید می شوند و نهاده های متغیر تولید نیز تولید می شوند.
برخی از اصطلاحاتی که شامل فازهای کارایی اقتصادی می شوند عبارتند از: کارایی تخصیصی، کارایی تولیدی، کارایی توزیعی و کارایی پارتو . وضعیت کارایی اقتصادی اساساً نظری است. حدی که می توان به آن نزدیک شد اما هرگز به آن نرسید. در عوض، اقتصاددانان به میزان زیان، که به عنوان ضایعات نامیده میشود، بین کارایی خالص و واقعیت نگاه میکنند تا ببینند یک اقتصاد چقدر کارآمد عمل میکند.
اصول کارایی اقتصادی بر این مفهوم استوار است که منابع کمیاب هستند. بنابراین، منابع کافی برای اطمینان از اینکه همه جنبههای یک اقتصاد در بالاترین ظرفیت خود در همه زمانها عمل میکنند، وجود ندارد. در عوض، منابع کمیاب باید توزیع شوند تا نیازهای اقتصاد را به شیوه ای ایده آل برآورده کنند و در عین حال میزان ضایعات تولیدی را نیز محدود کنند. حالت ایده آل مربوط به رفاه جمعیت با حداکثر کارایی است که بر اساس منابع موجود، بالاترین سطح رفاه ممکن را به همراه دارد.
یکی از راه های اندازه گیری کارایی اقتصادی بر اساس ظرفیت تولیدی استفاده نشده یک اقتصاد یا سیستم است. در ایالات متحده، این موضوع در بررسی فصلی استفاده از ظرفیت کارخانه که توسط اداره سرشماری هر سه ماه یکبار منتشر میشود، گزارش شده است.
شرکت های مولد به دنبال به حداکثر رساندن سود خود با به دست آوردن بیشترین درآمد و در عین حال به حداقل رساندن هزینه ها هستند. برای انجام این کار، ترکیبی از ورودیها را انتخاب میکنند که هزینههای آنها را به حداقل میرساند و در عین حال حداکثر خروجی ممکن را تولید میکند. با انجام این کار، آنها کارآمد عمل می کنند. وقتی همه بنگاههای اقتصادی این کار را انجام میدهند، به عنوان کارایی تولیدی شناخته میشود.
مصرف کنندگان نیز به همین ترتیب به دنبال به حداکثر رساندن رفاه خود با مصرف ترکیبی از کالاهای مصرفی نهایی هستند که بیشترین رضایت کلی از خواسته ها و نیازهای آنها را با کمترین هزینه برای آنها ایجاد میکند. تقاضای مصرف کننده حاصل، بنگاه های مولد (از طریق قوانین عرضه و تقاضا ) را هدایت میکند تا مقادیر مناسبی از کالاهای مصرفی را در اقتصاد تولید کنند که بالاترین رضایت مصرف کننده را نسبت به هزینه های نهاده ها فراهم کند. زمانی که منابع اقتصادی در بین شرکت ها و صنایع مختلف (که هر کدام از اصل کارایی تولیدی پیروی می کنند) به گونه ای تخصیص داده میشود که مقادیر مناسبی از کالاهای مصرفی نهایی را تولید کند، به این کار راندمان تخصیصی می گویند.
در نهایت، از آنجا که هر فردی برای کالاها ارزش متفاوتی قائل است و طبق قانون کاهش مطلوبیت حاشیه ای، توزیع کالاهای مصرفی نهایی در یک اقتصاد کارآمد یا ناکارآمد است. کارایی توزیعی زمانی است که کالاهای مصرفی در یک اقتصاد به گونهای توزیع میشوند که هر واحد توسط فردی مصرف شود که برای آن واحد در مقایسه با سایر افراد ارزش بیشتری دارد. توجه داشته باشید که این نوع کارایی فرض میکند که مقدار ارزشی که افراد برای کالاهای اقتصادی قائل میشوند را میتوان در بین افراد کمیت و مقایسه کرد.
اندازهگیری کارایی اقتصادی اغلب ذهنی است و بر فرضیات مربوط به کالای اجتماعی یا رفاه ایجاد شده و میزان خدمت به مصرفکنندگان تکیه دارد. در این راستا، رفاه به استاندارد زندگی و آسایش نسبی تجربه شده توسط افراد در اقتصاد مربوط میشود. در اوج کارایی اقتصادی (زمانی که اقتصاد در کارایی مولد و تخصیصی است)، رفاه یکی بدون کاهش متعاقباً رفاه دیگری قابل بهبود نیست. این نقطه را بازده پارتو می نامند .
حتی اگر کارایی پارتو به دست آید، ممکن است سطح زندگی همه افراد در اقتصاد برابر نباشد. کارایی پارتو شامل مسائل مربوط به انصاف یا برابری در میان افراد در یک اقتصاد خاص نمیشود. در عوض، تمرکز صرفاً بر رسیدن به نقطه ای از عملیات بهینه در مورد استفاده از منابع محدود یا کمیاب است. این بیان می کند که کارایی زمانی حاصل میشود که توزیعی وجود داشته باشد که در آن وضعیت یک طرف بدون بدتر کردن وضعیت طرف دیگر قابل بهبود نباشد.
بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که خصوصیسازی میتواند برخی از شرکتهای دولتی را با قرار دادن آنها در فشار بودجه و انضباط بازار کارآمدتر کند. این امر مستلزم آن است که مدیران آن شرکت ها ناکارآمدی خود را با کوچک کردن بخش های غیرمولد یا کاهش هزینه ها کاهش دهند.
کارایی فنی به این اشاره دارد که چگونه یک شرکت یا سیستم به طور موثر تولید را بر اساس تعداد محدودی از ورودی ها به حداکثر میرساند. به شرکتی گفته میشود که از نظر فنی کارآمد است که نتواند کالاهای بیشتری را بدون افزایش تعداد نهادههای مورد استفاده در تولید، مانند نیروی کار یا مواد خام تولید کند. در مقابل، کارایی اقتصادی به دنبال به حداقل رساندن تعداد هزینههای هر واحد است. ممکن است این هدف مشابه کارایی فنی باشد، اما همیشه یکسان نیستند.
مالیات ها اغلب با وارد کردن زیان های بی وزن، اثر کاهش کارایی اقتصادی دارند. به عنوان مثال، مالیات بر فروش یک محصول خاص، قیمت را افزایش میدهد و در نتیجه فروش را کاهش میدهد. این فروشهای از دست رفته به عنوان یک ضرر بیثمر در نظر گرفته میشوند زیرا نشاندهنده فعالیت اقتصادی بالقوه است که به دلیل مالیات بر فروش محقق نشده است.
تبلیغات می تواند با حمایت از رقابت بین شرکت های مختلف در یک بازار، کارایی اقتصادی را افزایش دهد. از آنجایی که کسبوکارها برای مصرفکنندگان رقابت میکنند، ممکن است برای آگاه کردن خریداران از بهترین قیمتها و محصولات، بر تبلیغات تکیه کنند. اگر یک کسب و کار با موفقیت مشتریان بیشتری را از طریق تبلیغات جذب کند، ممکن است بتواند هزینه های خود را به دلیل صرفه جویی در مقیاس کاهش دهد. با این حال، تبلیغات می تواند اثرات منفی نیز داشته باشد، مانند ترغیب مصرف کنندگان به خرید محصولات گران قیمت.
کارایی اقتصادی به استفاده مؤثر از منابع تولیدی مانند زمین کشاورزی، ظرفیت تولید، مواد خام یا نیروی کار اشاره دارد. اقتصاددانان راه های مختلفی برای اندازه گیری کارایی اقتصادی دارند. درک و بهبود کارایی یکی از اهداف اصلی علم اقتصاد است.