مهارتهای نرم، ویژگیهای شخصیتی و مهارتهای بین فردی هستند که توانایی فرد در تعامل مؤثر با دیگران را مشخص میکنند. در محیط کار، مهارتهای نرم مکمل مهارت های سخت تلقی می شود که به دانش و مهارت های شغلی فرد اشاره دارد.1
دانشگاه ییل، ییل شماست. ” توسعه مهارت های نرم .”
روانشناسان ممکن است از اصطلاح “مهارت های نرم” برای توصیف ضریب هوش هیجانی (EQ) در مقابل ضریب هوشی (IQ) استفاده کنند. در یک بازار کار رقابتی، افرادی که نشان میدهند ترکیب خوبی از مهارتهای سخت و نرم دارند، اغلب از تقاضای بیشتری برای خدمات خود بهره میبرند.
بسیاری از کارفرمایان هنگام تصمیم گیری در مورد استخدام به دنبال تعادل بین مهارتهای سخت و مهارتهای نرم هستند. به عنوان مثال، کارفرمایان برای کارگران ماهر با سابقه انجام به موقع کارها ارزش قائل هستند. کارفرمایان همچنین برای کارگران با مهارتهای ارتباطی قوی و درک خوب از محصولات و خدمات شرکت ارزش قائل هستند. هنگام برقراری ارتباط با مشتریان بالقوه، کارگران با مهارت های نرم می توانند ارائههای جذابی را ارائه دهند، حتی اگر شغل خاص آنها در فروش یا بازاریابی نباشد. یکی دیگر از مهارت های نرم ارزشمند، توانایی مربیگری همکاران در انجام وظایف جدید است.
رهبران شرکت اغلب زمانی مؤثرتر هستند که مهارتهای نرم قوی داشته باشند. به عنوان مثال، از رهبران انتظار می رود که توانایی های گفتاری خوبی داشته باشند، اما رهبران بزرگ در گوش دادن به سخنان کارگران و سایر رهبران در حوزه کاری خود نیز خوب هستند. همانطور که مقاله اخیر در هاروارد بیزینس ریویو بیان میکند، “کارفرمایانی که نمی توانند به نگرانی های افراد خود گوش دهند و با تفکر پاسخ دهند، گردش مالی بیشتری خواهند دید. و کارمندان خط مقدم که مسئول تجربه مشتری هستند، خطر واضح است.”
مذاکره همچنین بخش بزرگی از کار بسیاری از رهبران شرکت است. هنگام مذاکره با کارمندان، مشتریان یا همکاران، رهبران باید مهارت داشته باشند که به خواستههای دیگران توجه کنند و در عین حال بر دستیابی به آنچه میخواهند تمرکز کنند. رهبران خوب همچنین باید بدانند که چگونه وظایف را به طور مؤثر به سایر اعضای تیم اختصاص دهند.
شرکتها اغلب دوست دارند کارمندانی را استخدام کنند که دارای مهارتهای نرمی هستند که به خوبی با بقیه کارکنان هماهنگ است و آنها را مناسب فرهنگی برای شرکت میدانند.
بیشتر بخوانید: روش علمی اثبات شده برای رسیدن به اهداف
کارگران مهارت های سختی را از طریق آموزش رسمی، برنامه های آموزشی و تلاش متمرکز کسب می کنند. مهارتهای سخت، مهارتهای قابل سنجشی هستند که کارگران برای انجام موفقیتآمیز یک کار خاص به آن نیاز دارند. کارفرمایان اغلب قبل از استخدام، مهارت های سخت یک نامزد را آزمایش یا ارزیابی می کنند. نمونه هایی از مهارت های سخت عبارتند از برنامه نویسی کامپیوتر، نوشتن، توسعه وب و طراحی گرافیک. برخی از مهارتهای سخت بیش از سایرین مورد تقاضا هستند و کارفرمایان ممکن است برای پر کردن مشاغلی که به مهارتهای سخت تخصصی و سطح بالا نیاز دارند، نیاز به استخدام آژانسهای استخدام یا هدشارچی داشته باشند.
مهارتهای سخت را میتوان در طول زمان آموخت و به کمال رساند، اما کسب و تغییر مهارتهای نرم دشوارتر است. برای مثال، مهارتهای نرمی که ممکن است یک پزشک به آن نیاز داشته باشد، همدلی، درک، گوش دادن فعال و رفتار خوب در کنار تخت است.
از سوی دیگر، مهارتهای سختی که یک پزشک به آن نیاز دارد شامل درک وسیع بیماریها، توانایی تفسیر نتایج و علائم آزمایش، و درک کامل آناتومی و فیزیولوژی است.
کوچینگ یکی از موثرترین روش ها برای بهبود مهارت های نرم است.
بیشتر بخوانید: رفتار سازمانی (OB) چیست و چرا مهم است؟
مهارتهای نرم زمانی برای کسبوکارها مفید است که در سطح شرکت به کار گرفته شوند. به عنوان مثال، روحیه همکاری در بین کارگران مهم است. اعضای تیمی که می توانند به خوبی با افراد با نسل ها و پیشینه های مختلف کار کنند، به طور کلی سازنده تر هستند و بهتر می توانند روی اولویتهای مشترک تمرکز کنند. کارایی و بازده زمانی بهبود مییابد که کارگران با به اشتراک گذاشتن دانش و ابزار برای انجام کارها همکاری کنند. توانایی یادگیری روشها و فناوری های جدید نیز یک مهارت نرم مطلوب برای همه کارگران است.
شرکتهایی که برای یادگیری بهعنوان یک مهارت نرم ارزش قائل هستند، سبکهای یادگیری مختلف را تشخیص میدهند و کارگران را تشویق میکنند تا روشهایی را دنبال کنند که بهترین کار را برای آنها دارد. عیب یابی خوب یکی دیگر از مهارتهای نرم افزاری است که شرکتها برای آن ارزش قائل هستند. برای مثال، شرکتها میتوانند کارآمدتر عمل کنند و بهرهوری را افزایش دهند، زمانی که همه کارکنان بدانند که چگونه مشکلات نرمافزاری را بهجای تکیه بر بخش فناوری اطلاعات (IT) برای هر تعمیر عیبیابی کنند.
مهارت های نرم را می توان به عنوان مهارت های افراد نیز در نظر گرفت. اینها می تواند شامل مهارت های ارتباطی و بین فردی خوب، رهبری، حل مسئله، اخلاق کاری، مدیریت زمان و کار تیمی باشد. اینها ویژگی هایی هستند که می توانند به هر موقعیتی منتقل شوند.
مهارتهای سخت، مهارتهای قابل اندازهگیری هستند که از طریق آموزش، آموزش و تمرین به دست میآیند. آنها توانایی های مورد نیاز برای انجام یک کار یا کار خاص هستند. مهارتهای نرم، مهارتهای رفتاری و بین فردی هستند که به نحوه تعامل مؤثر افراد با دیگران و مدیریت موقعیتها مربوط میشوند.
اینکه چقدر خوب با دیگران تعامل و رفتار می کنید برای موفقیت شغلی بسیار مهم است. اعتماد از طریق تعاملات و روابط مثبت ایجاد می شود و بهره وری در محیط هایی که مهارت های نرم شکوفا می شود افزایش می یابد.
اگرچه معمولاً از طریق آموزش رسمی به دست نمی آید، اما می توان مهارت های نرم را آموخت. برای بهبود مهارتهای نرم، یک فرد باید پذیرای بازخورد باشد و مایل به تغییر رفتار باشد. آموزش می تواند نکات و راهبردهایی را برای توسعه شیوه های بهتر، مانند گوش دادن فعال و همدلی با دیگران، ارائه دهد. و تمرین می تواند مناطقی را که کمبودها وجود دارد تقویت کند.
آموزش مهارت های نرم، آموزشی برای کمک به توسعه یا بهبود مهارت های بین فردی است. این شامل درس هایی برای بهبود ارتباطات، افزایش گوش دادن فعال، حل تعارضات و موارد دیگر است.
در حالی که مهارت های سخت در اقتصاد امروزی بسیار ارزشمند است، بسیاری از کارفرمایان اهمیت مهارت های نرم را نیز درک می کنند. به همین دلیل، کارگرانی که هم مهارتهای سخت و هم مهارتهای نرم دارند، ممکن است استخدام شدن و ارتقای رتبهها را آسانتر پیدا کنند.